Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-25@16:46:26 GMT

این مقاله‌های قاتل!

تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۳۰۸۹

این مقاله‌های قاتل!

تبارشناسی انحطاط جامعه ایرانی در این یادداشت نمی‌گنجد. اما آنچه پیش چشمان ما به عنوان مشاهده‌گر قرار دارد، عیان‌تر از چیزی است که ناچیز شمرده شود. قاعده‌ها، قانون‌ها، دستورالعمل‌ها، بخش‌نامه‌ها و سندهایی که برای تمام شئون و امور جامعه ایرانی از سوی حکومت طرح‌ریزی، برنامه‌ریزی، ابلاغ و اجرا می‌شود، حیات جامعه به عنوان یک موجود زنده را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

انگار که جامعه یک درخت مصنوعی است که با هر شیوه‌ای و با هر راهی و در هر شرایطی و با هر سلیقه‌ای می‌توان برایش تصمیم گرفت. آن را جا به جا کرد، آن را از گلدان درآورد و جای دیگری کاشت، اصلا مدتی آن را از خاک درآورد و یا اینکه در محیط باز یا بسته قرار داد.

این فرض وحشتناک و رعب‌آور که می‌توان همه‌جوره برای همه‌شرایط جامعه دستورالعمل و آئین‌نامه صادر کرد، منجر به نتایجی شده است که تجربه زیسته هر ایرانی در عرصه عمومی و حتی جنبه‌های خصوصی زندگی‌اش آن را پیدا و درک می‌کند. پایداری این نحوه نگرش به جامعه به عنوان موجود مصنوعی که همه جوره می‌توان با آن مواجه شد، هر روز نتایج حیرت‌آوری را به بار می‌آورد.

خودکشی دانشجوی دکتری برق دانشگاه تهران یکی از همین نتایج است. الزام بی‌معنی و رانت‌آور افزودن نام استاد و یا هر فردی که استاد پیشنهاد بدهد به عنوان نویسنده در کنار نام دانشجو به عنوان نویسنده اصلی و در واقع تنها نویسنده مقاله یکی از آن قواعدی است که شمار زیادی از دانشجویان را بیچاره و در وضعیتی ناگزیر قرار می‌دهد. تا جایی یکی از آنها تصمیم می‌گیرد به زندگی خود پایان دهد تا زیر بار این قاعده بی‌وجه و تبعیض‌آمیز برود. البته از چند و چون حادثه پیش‌آمده بی‌خبریم، اما باخبریم که قواعد طراحی شده برای پذیرش یک مقاله علمی به نحوی سامان داده شده است که زحمت دانشجو به عنوان نویسنده خرج رتبه و ارتقاء استاد می‌شود.

در جامعه ایرانی که هر روز گوشه‌هایی از انحطاط آن پیدا می‌شود، سر و کله مقاله‌های قاتل پیدا نشده بود، که پیدا شد! کاش این اتفاق تلخ، سبب حذف قواعد تبعیض‌آمیز در عرصه نگارش مقالات علمی و رتبه و امتیاز ناشی از آن بشود. هر چند بعید است این اتفاق بیفتد. لازمه این اتفاق مفروض گرفتن جامعه به عنوان موجودی دارای حیات است که به هر کنش ناموزون و نامربوطی، واکنش خاص خود را نشان می‌دهد. چیزی که تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر ایرانی به آن واقف نیست و یا با تغافل حاضر نیست آن را بپذیرد.

۶۵۶۵

کد خبر 1703581

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۳۰۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

توصیه ربیعی به مسئولان با یک خاطره عجیب: مدتی تصمیم نگیریم!

علی ربیعی در روزنامه شرق نوشت: یکی از یکشنبه‌های اواخر سال ۹۲ بود. صندوق بازنشستگان فولاد را تازه تحویل گرفته بودیم. از صبح زود درگیر حقوق بازنشستگان این صندوق بودم. از طلوع آفتاب در خیابان، به دنبال دریافت حقوق عقب‌مانده‌شان تجمع کرده بودند. عصر آن‌روز به دولت رفتم و با کلی حرص و جوش برای تأمین حقوق این افراد، تقلا کردم. حدود ساعت ۱۰ شب، خسته و کوفته به خانه رسیدم. در یخچال هیچ غذایی نبود.

ناچارا یک سیب‌زمینی آب‌پز کردم و بساط نان و نیمرو هم آماده کردم تا با یک چای شیرین، غذایی به سبک دوران کودکی بخورم. کتری که روی گاز به جوش آمد، چای را در قوری یادگار مادرم دم کردم. تا آمدم قدری زنجبیل از طبقه بالای کابینت برداشته و به داخل قوری بریزم، شیشه زنجبیل از دستم رها شد. رها‌شدن شیشه همان و شکستن قوری و ریختن آب جوش بر روی بدنم همان.... غرغرکنان خم شدم تا تکه‌های شکسته‌شده قوری و شیشه زنجبیل را از زمین جمع کنم، زمانی که قد راست کردم، کله‌ام محکم به در باز کابینت خورد.

بی‌اختیار با بغضی در گلو سرم را در دست گرفتم و بر زمین نشستم. نشستن همان و فرو‌رفتن تکه‌های شکسته باقی مانده بر زمین در بدنم همان.... در آن حالت، تصمیم گرفتم دیگر هیچ حرکتی نکنم، چون هرکاری می‌کردم اوضاع خراب‌تر می‌شد.... و، اما امروز در وانفسای بی‌اعتمادی جامعه و تعارض‌های ارزشی این روزها، به‌طور مرتب با مصوبات و اقدامات جدید روبه‌رو می‌شویم که به مثابه «هردم از این باغ بری می‌رسد» به بدتر‌کردن اوضاع نابسامان جامعه دامن می‌زنند.

 

از این دسته از تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان، خواهش می‌کنم مدتی تصمیم نگیرید! گاهی بهتر است فقط بر سر جای خود بنشینید و کاری نکنید که اوضاع خراب‌تر نشود. شاید به‌این‌ترتیب جامعه به آرامش برسد! آنانی که دست‌تان می‌رسد! کاری نکنید، امروز بسیاری از دلسوزان، همگی از عمق جان، پر از دلشوره و نگرانی هستند.

نگاهی حتی سطحی به جامعه، تنش و ناامنی روانی، به‌خصوص در جامعه شهری را به‌خوبی نشان می‌دهد. معیشت به کنار، ذهن‌ها، سخت ناآرام است. این‌قدر با مداخلات مداوم، روال زندگی مردم را دستکاری نکنید. اصلا فکر می‌کنم لازم نیست زیادحرف بزنید و کاری بکنید. لطفا کاری نکنید؛ کلاهمان را به احترام‌تان برخواهیم داشت. جامعه را رها کنید.

دیگر خبرها

  • چشم‌پوشی سفارت ایران در پاریس از پیگیری قضایی تبعه ایرانی حمله کننده به بخش کنسولی
  • (تصاویر) پریناز ایزدیار همزداش را پیدا کرد؛ شباهت عجیب دو بازیگر زن ایرانی و ترکی!
  • چشم پوشی سفارت ایران در پاریس از پیگیری قضایی عامل حمله کننده به سفارت
  • هشدار محققان گوگل: کاربران ممکن است به دستیار‌های هوش مصنوعی وابستگی عاطفی پیدا کنند
  • توصیه ربیعی به مسئولان با یک خاطره عجیب: مدتی تصمیم نگیریم!
  • بیانیه مطبوعاتی سفارت ایران در فرانسه در ارتباط با وقایع بخش کنسولی
  • معرفی نامزدهای ایرانی کتاب‌ برای کودکان با نیازهای ویژه
  • دوئل دو کشتی‌گیر ایرانی / کادرفنی تصمیم خود را برای یزدانی و قاسمپور اعلام کرد
  • از کودکی برخی مردهای ایرانی تا قفس سرباز پارسی / لگدی که معنای زیادی پیدا کرد (فیلم)
  • پرخاشگری مربیان به جامعه تسری پیدا می‌کند/جریمه ها بازدارنده نیست